یاداشتهای پراکنده

خاطرات ، یاداشتها ، اطلاع رسانی و ...

یاداشتهای پراکنده

خاطرات ، یاداشتها ، اطلاع رسانی و ...

روز پنجم سفر

امروز بسیار روز پرکاری داشتیم .

در نزدیکی ما جلسه مهم دولتی بود و به همین جهت خیابانهای اطراف ما بسته شده بود که ترافیک سنگینی ایجاد شده بود .

محمد هم امروز دایی شد که خواهرزاده اش دختر هست (فکر کنم بچه دومشان بود)- قرار شد شرینی به بچه ها بدهد (فکر کنم نون باگت بده به جای شیرینی)  

خانواده خوب دارند سعی میکنم از حالا برای نیک آیین روابط را حسنه برقرار کنم  :)

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد