روز دوم سفر

هوا امروز برفی شدید بود و آسمون ابری و مه آلود.
نزدیک عصر بود که زود به شب رسید - زمان اینجا محسوس نسیت ، خیلی زود میگذره...
دوستان آقای نوروزی - محمدو ... از دوران تحصیل و کارشان خاطره تعریف کردن ، بسیار جالب بود .
منم خاطره کار در شرینی فروشی رو تعریف کردم
دم غروب (5شنبه) یاد بابام - حاجی کردم . خدا رحمته شون کنه . خدا همه رفتگان و بیامورزد.
آقا موسی شام رو آماده کرد - بعدش بچه ها رفتن تنیس بازی - خودشم تلویزیون تماشا می کرد.
من طبق معمول چسبیدم به اینترنت (ایمل مهدی رو خوندم و یاداشت دوم گذاشتم و ...)
با محمد یک وبلاگ برای سیستم اتاق خبر دیجیتال ساختیم .
http://digitalnewsroom.blogsky.com

خیلی دوست داشتم که می تونستم به آسمان شب افغانستان نگاه می کردم .
واقعا آسمان شب اینجا چه رنگیه ؟